دختر و پسر خوشگل من

هفت ماهگی رایان

امروز چهارشنبه سوم خردادماه ۱۳۹۶ مصادف با ۲۴ می ۲۰۱۷ . چند روز پیش کلی تایپ کردم همه رو سیو نکردم پاک شد . رایان ام چند روز دیگه هفت ماهگی رو تموم میکنی تقریبا پنج ماهه و نیم که بودی برات آش دندونی پختم و بین همسایه ها و دوستان پخش کردیم زیاد نشد به دوتا از همکارای بابایی دادیم به دو تا از همسایه ها و دو تا هم از دوستان ، همینقدرش هم سه تا قابلمه بود خلاصه از اونجا که برای الیسا دندونی پخته بودم نخواستم برای تو نپزم . الان دو تا دندون جلویی فک پایین رو داری البته موقع پختن آش دندونی همون ها رو داشتی خیلی زودتر از الیسا دندون در آوردی. این روزا قل میخوری میری زیر میز تلوزیون ، زیر میز عسلی و همش باید دنبالت باشیم و از این ور و اون ور بیرونت ...
4 خرداد 1396

شست مکیدن الیسا و ترک اون

رایانم بهت فورمولا مارک انفامیل میدم تا سه ماه و دوهفته تونستم بهت شیر خودمو همراه با فورمولا بدم ولی دیگه بعد از اون فقط بهت فورمولا میدم ، بعد از پنج ماهگی هم بهت سریال اوت میل ارگانیک نستله میدم مارک پوشک ات کریکلنده که از  کاستکو میخریم . مارک شیشه شیرت اونته. پستونک هم میخوری . مارک شیشه شیر الیسا ناک مدل رز اند بلو بود مارک شیر خشک اش ببلاک بود تا پنج ماهگی بهش شیر خشک و شیر خودمو دادم سرلاک هم بهش سرلاک ببلاک میدادم مارک پوشک اش هم مرسی بود  پستونک هم اصلا نخورد عوض اش شست اش رو میخورد تا همین اواخر ، یعنی تا چهارسال و دو ماهگی.  تا اینکه براش رفتیم دکتر . چون قبلا ها وقتی ایران بودیم به دکترش که گفته بودیم گفته بو...
30 فروردين 1396

شروع غذا خوردن در پنج ماهگی

امروز ۱۹ اپریل ۲۰۱۷ مصادف با ۳۰ فروردین ۱۳۹۶ هست رایانی پنج ماه و سه هفته هستی ، الان سه هفته ای میشه یعنی از  از پنج ماهگی ات شروع کردم بهت سریال اوت میل میدم البته دوبار سیب پخته بهت دادم  و یکبار گلابی و یه بار هم هویج و سیب زمینی پخته. هویج و سیب زمینی رو اصلا دوست نداشتی و دهن ات رو میبستی .  برات بابایی سیب زمینی شیرین و پاپایا خریده که بپزم و بهت بدم  ولی من فعلا ترجیح میدم بعد از شش ماهگی ات یعنی یک هفته دیگه بهت اینارو بدم چون فکر میکنم یه کوچولو معده ات ریخته بهم . چون امروز یه کوچولو از شیرت رو بالا اوردی ، خیلی کم ، ولی بهرحال تا بحال اصلا از شیرت رو بالا نمیاوردی . بر عکس الیسا که بچه ام رفلاکس داشت و هم...
30 فروردين 1396

تکه کلام الی

امروز ۱۹ اپریل ۲۰۱۷، ۳۰ فروزدین ۱۳۹۶ هست . الیسا دخترم این روزا چهارسال و نیمه هستی. تکه کلام بامزه ای داری، خسته که میشی ،میگی : " l am tired whole my life " از خنده روده بر میشیم من و بابایی. برات هفته پیش دوچرخه خریدیم یه دوچرخه پینک با عکسای شامپکین ، توی والمارت که بودیم همه دوچرخه ها رو یه دور سوار شدی خیلی خوب میروندی دختر زبرو زرنگم . بعدشم اخر سر یه دوچرخه صورتی بقول خودت پینک رو انتخاب کردی.با یه کلاه صورتی . روز بعدش نرفتی مدرسه و با هم رفتیم بیرون که تو دوچرخه سواری کنی بعد از دوچرخه‌سواری ات ، من و تو و رایان رفتیم رستوران چینی .  این روزا دیگه کاملا شکلها و رنگها رو میشناسی در صدد ام حروف الفبا و اعداد و ...
30 فروردين 1396

دندون دراوردن و غلت زدن رایان

چهار ماه و دو هفته هستی رایانم. دو تا دندون در آوردی دو تا دندون جلویی از لثه پایین. همراه با دندونایی که در آوردی چند روز بعدش داری میچرخی روی شکمت . یه مدت که روی شکمت میمونی غر غرت شروع میشه نفسم . البته الان که اینا رو مینویسم یه سه هفته ای میشه که روی شکم میمونی حالا این روزا تحملت زیاد شده میچرخی و عقب عقب میری بجای اینکه جلو بری .....راستی تازگی ها به بغل میخوابی مثل آدم بزرگا .....خیلی خنده دار میشی وقتی به بغل میخوابی جوجو . هنوزم خنده رویی ، هر کی رو میبینی که باهات حرف میزنه و سر تکون میده میخندی . خیلی بامزه ایییییییی جیگرم یه دنیا دوستت دارم .  ...
30 فروردين 1396

ماجرای اسکول باس

الیسا از روز سه شنبه ۱۱ اکتبر ۲۰۱۶  هر روز میره جی کی ، مدرسه Doncrest میره و معلمش Mrs sanluise and Mr flaider هست بماند که روز اول که بردیمش بزاریم مدرسه بغل بابایی بود و هنوز چهار سالش نبود بعد از اینکه گذاشتیم اش خواستیم بیایم حسابی گریه کرد و خواست که با ما بیاد بابایی زودتر اومد بیرون و مامانی شما رو با گریه گذاشت و اومد خونه . مامانی ناراحت شد و چشمهای بابا پر از اشک شده بود اون روز رفتیم با بابایی سنتر پ ینت و مامان خرید کرد  اون اوایل  یعنی تا ۲ ونیم ماه بعد از به دنیا اومدن رایانی  ، بابا خونه بود و الیسا رو صبحها ساعت ۸ و ۱۶ دقیقه میبرد که سوار اسکول باس کنه و بعداز ظهرها ساعت ۳و ۹۲۶ دقیقه میرفت میگرفتش از ا...
4 اسفند 1395

ماجرای شیر دادن من

بازم مثل زمان الیسا موقع شیر دادن نوک سینه ام درد میکنه دکتر هم رفتم چاره ای براش پیدا نشد یه مدت دامپریدون خوردم از ۲ تا در روز تا ۹ تا در روز ، شیرم خوب شد ولی رایانی اسهال شده بود بعد از هر شیر دادن پو میکرد ، یه روز از سر کنجکاوی راجع به عوارض دامپریدون سرچ کردم فهمیدم از عوارض اش علاوه بر بلاک قلبی ، افزایش حرکات روده ومعده هست همون جا شستم خبر دار شد دلیل اینهمه بیرون روی شما میتونه همین قرصه باشه لذا سریع قطع اش کردم شما هم بهتر شدی الان روزی یکبار در روز پو میکنی . ولی دیگه اونقدر شیرم کم شد که دیگه این روزا اصلا قطع شد الان یک هفته مونده به چهارماهگی ات دیگه شیر سینه ام خشک شده فقط فورمولا میخوری . خیلی این در و اون در زدم ولی نش...
4 اسفند 1395