دختر و پسر خوشگل من

چهار ونیم سالگی الیسا

1396/3/4 4:55
نویسنده : مامانی
108 بازدید
اشتراک گذاری

امروز ۳خردادماه ۱۳۹۶مصادف با ۲۴ می ۲۰۱۷، دیروز صبح که میخواستیم صبحونه بخوریم مامانی دستشویی بود همه چیز رو روی میز گذاشته بودم غیر از شکر ، بهت گفتم برو صندلی رو بزار زیر پات شکر رو از روی کابینت بردار که کاش لال میشدم ، تو هم همینکارو کردی یکدفعه صدای بلندی اومد از روی صندلی افتاده بودی و تیغه بینی ات خورده بود لبه میز و زخم شد خون اومد حسابی ترسیدم نکنه بینی ات خدای نکرده بشکنه ... ولی چیزی نشده بود خدارو شکر فقط یه خراش کوچیک بود . چند روز پیش هم لانگ ویکند بود تو تب داشتی دکتر که بردیمت گفت رو دل کردی شنبه اش که تولد هومن بود و دعوت بودیم خیلی بیحال بودی اصلا تکون نخوردی خیلی دلم برات سوخت جیگرم .... اصلا حال نداشتی ، عوض اش تولد مامان که پریروز بود حسابی شیطونی کردی و با هم شمع ها رو فوت کردیم مامان شد ۳۸ ساله و الیسای مامان چهارسال و هفت ماه و رایان مامان هفت ماهه تقریبا ...... خوش بحال خودم که دو تا جوجه خوشگل ناز ناز دارم .

زبانت خوب پیشرفت کرده و این روزا شروع کردم باهات الفبا رو با رایتینگ کار کردن فعلا از حروف الفبا فقط A,O,S,X, رو خوب میشناسی بقیه رو نه ، تا ۱۹ بلدی بشماری رنگها و شیپ ها رو کامل میدونی ، عاشق رپانزه هستی و همش ارزو داری موهات بلند شه و مثل رپانزه بشی لانگ هیر .... ولی از طرف دیگه از شونه کردن موهات متنفری و هر روز صبح ها موقع رفتن اسکول کلی برنامه باهات داریم امروز رفتیم و توی ارایشگاه زیر کاندو مون موهاتو کوتاه کردیم. البته چتری هاش و یه کم از دورش .

کارتون هایی که میبینی های فایو ، باربی ، پاپاچو، پپا پیگ، مستر پی بادی و ژرمن و رپانزه.

سه روز پیش یکی از دوستات یوکتا با خانوادش برگشتن هند ، البته مامانی هم با مامانش یاشو دوست بود خیلی حیف شد هر روز بعد از مدرسه توی محوطه آپارتمان مون با هم بازی میکردید البته چند بارم با مامانش اومده بود خونمون . خلاصه دل مامانی هم گرفت چون با مامان یوکتا خیلی دوست بود.

هنوز هم که هنوزه رایان رو بینهایت دوست داری وقتی میگم که ببریم رایان رو پس بدیم منو میزنی و جیع و داد میکنی ، توی این هفت ماه یه بار ندیدم که از رایان بدت بیاد حتی یه لحظه!  به معنای واقعی کلمه دوسش داری و عاشق شی. قربون اون دل مهربونت برم که حسابی پز رایانی رو به همه میدی.

چند روز پیش جشن پایان سال تحصیلی تون بود BBQ پارتی که ۱۱می برگزار شد من و تو و رایان با معصومه و دخترش النا رفتیم خیلی خوش گذشت کلی بازی کردی از اینکه میس سن لویی ایس و مستر فلیدر رو بعد از ساعت مدرسه دیده بودی کلی هیجان زده شده بودی و هی میگفتی که به میس سن لوییس و مستر فلیدر گفتی های ....صورتت رو پینت کردی حنا رو دستت تتو کردی بادکنک کندی و هات داگ خریدی خلاصه حسابی بازی کردی .

مامان این روزا درگیر رژیم دکتر پون و تست رودش هست ایشالا که رود تست رو قبول شدم ماشین میگیرم از بابا و میریم کامیونیتی سنتر برای کلاس شنا، نقاشی ثبت نام ات میکنم البته کیبورد یوکتا رو ازشون خریدم تا بفرستمت کلاس پیانو . توکل بخدا ایشالا که قبول میشم .

هفته پیش  یکشنبه  کانادا روز مادر بود ما شبش رفته بودیم کنسرت شاهرخ در کاباره شیراز ریچموندهیل،  اونجا از بین حضار یه دوست پیدا کردی یه اتیشی سوزوندی بیا وببین ،هی میرفتید بغل سن و به شاهرخ های میگفتید، خلاصه اونجا خیلی شیطونی کردید .

راستی لباس عروس خوشگلت هم اونجا پاره شد یه خانوم ندید و پاشنه اش گیر گرد به لباست و پاره شد خیلی حیف شد حسابی دلم سوخت ۱۰ دلار دادم دوختندش ولی یارو خوب فیکسش نکرد . خلاصه خیلی حیف شد دوسش داشتم .و بهت خیلی خیلی میومد .

راستی چند وقته برات دوچرخه خریدم با کلاهش حدود ۱۷۵ دلاری شد ولی فقط یه روز سوار شدی همین . این روزا که هوا خوب شد با هم میریم که دوچرخه‌سواری کنی عشقم .... هوا خوب بشه واندرلند هم میریم امسال ما سیزن پس گرفتیم فکرکنم خیلی خوشت بیاد جیگرم.دوستت دارم عشقم .😗😘😘😘😘😘😘😘😍😙😚

پسندها (1)

نظرات (0)