دختر و پسر خوشگل من

ده ماهگی رایان

1396/5/27 1:37
نویسنده : مامانی
38 بازدید
اشتراک گذاری

امروز 18 آگوست 2017 مصادف با 26 مردادماه 1396 هست.  یه روز بارونی،  من توی تراس اپارتمانمون نشستم و بارون رو تماشا می کنم و عبور ماشین هارو،  و به عبور روزهای جوونی خودم و بچگی جوجه هام فکر میکنم به اینکه سالها بعد وقتی این مطالب رو میخونم روزها ماهها و سالها از این دوران جوونی میگذره اونوقت من چه حسی خواهم داشت؟  آیا از کارهایی که الان دارم انجام میدم راضی خواهم بود!!!  نمیدونم!!!!  جوابش سخته.....  

امروز که اینا رو مینویسم رایانم 9 ماه رو تموم کرده و الان 20 روز شایدم بیشتر در 10 ماهگی بسر میبره دیگه بعد از اتمام نه ماهگی چهار دست و پا میره مثل فشنگ ،  چهار تا دندون داره دو تا بالا جلو  دو تا پایین جلو،  این روزا راحت از حالت نشسته به چهاردست و پا و بالعکس سوییچ میکنه،  چند روز خیلی خیلی اذیت میکنه و همش میخواد بغل باشه شاید دلیلش سفت کار کردن شکمش باشه هر چی هم گلابی،  کره و آب بهش میدم هم خوب نمیشه امروز برم پرون جوس بخرم شاید افاقه کنه.  الانم که اینا رو مینویسم تازه خوابش کردم الی هم داره کارتون میبینه،  الی یه ماه دیگه از تعطیلی تابستون اش مونده از ماه بعد یعنی از هفته دوم سپتامبر میره مدرسه،  یادم باشه سایت مدرسه شونو چک کنم.  سعی میکنم با الی الفبای انگلیسی رو کار کنم که راه بیفته،  تا آلان چند تا حرف رو بلده و اعداد رو بهتر بلده،  این روزا هفته ای یک بار واندرلند میریم عشق اش رفتن به واندرلنده،  فستر ترین،  گوستر گوستر این اسمها رو خودس گذاشته رو بازیها...  خلاصه ماشالا ترس هم نداره،  خوب راه افتاده،  البته پارک آبی شوهم خیلی خیلی دوست داره هفته پیش باهم رفتیم پارک آبی، با هم دو تا اسلایدهای بزرگ سوار شدیم از دومی یه کم ترسید ولی بروش نیاورد.  کلا واندرلند رو دوست داره 300 دلار دادیم برای گرفتن سیزن پس واندر لند ولی میارزید ما منظورم من و باباش استفاده زیادی نکردیم ولی واندرلند الیسا رو زبل کرد.چند روز پیش گواهینامه رانندگی اینجا رو قبول شدم البته یک مرحله اش رو قبل از زایمانم قبول شده بودم و مرحله شهری رو چند بار همون موقع امتحان دادم رد شدم و ول کردم به هر حال موند برای بعد از زایمان که هفته پیش جمعه بالاخره قبول شدم و خودم رانندگی میکنم.  حالا ببینیم بابا تا چه حد با ما راه میاد که ماشین رو بده به ما.  

این روزا دلم نمیدونم چرا یه کم گرفته علی رغم اینکه اینجا هوا خیلی خیلی خوبه.  و البته از اینجا خیلی خوشم میاد فکر نکنم دیگه بتونم اینجا رو ترک کنم خیلی دوست اش دارم آرامش اینجارو آب و هواشو،  ساختارش رو،  بدون دلواپسی بودنش رو،  طبیعت اش رو که چسم و روح رو نوازش میده دیگه چشمام به زيبايي اینجا عادت کردن نمیخوام این نعمت حظ بصر رو از شون بگیرم اینجا چشمام خیلی سبزی میبینه،  گنجشک میبینه،  چمن میبینه خونه های خوشگل میبینه تمیزی میبینه دلم نمیخواد اینارو ازش بگیرم گناه داره. 

جوجه های من میوه های زندگی ام من و بابایی بخاطر شما این انتخاب رو کردیم و بهتون قول میدم همچنان بخاطر شما و ایندتون بهترین قدمهارو برداریم هر روز بهتر از دیروز.  دوستتون دارم و همیشه باهاتونم.  عشق های زندگی من.  بوس😘😘😘😘

پسندها (1)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)