دختر و پسر خوشگل من

سفر شمال در 18 هفتگی

1395/3/16 12:31
نویسنده : مامانی
50 بازدید
اشتراک گذاری

خیلی خسته ام ، خاله اینا بمناسبت اومدن ما از کانادا ما رو دعوت کردن شمال و ما از پنج شنبه13 تا شنبه 15 خرداد چابکسر بودیم البته مامان جون اینا هم بودن منهای خاله اگی که با خانواده نامزدش رفته بود.

یادمه وقتی برای دختر خوشگلم حامله بودم در 7 ماهگی با دوستامون رفتیم شمال (عباس آباد)، خیلی سختم نبود حسابی زبر و زرنگ بودم. ولی ایندفعه سر حاملگی پسر نازنینم علی رغم اینکه توی 5 ماه بودم خیلی خیلی سختم بود دلیلش شاید بالا رفتن سن و وزنم باشه. کلا این روزا خیلی تنبل هستم سر کار هم احساس خستگی مفرط میکنم البته سر کار عادیه، چون از اونجائیکه یه سال خونه بودم، عادت به کار کردن دیگه ندارم و از طرفی چون این روزا با مادرشوهرم با هم هستیم راحت نیستم و زیاد استراحت نمیکنم. ولی از طرفی بنده خدا خیلی زحمت منو و الیسارو میکشه ، نمیزاره دست به سیاه و سفید بزنم . همه کارا رو خودش میکنه . خودشم خیلی دوست داشت و دعا میکرد ما بچه دوممون پسر باشه که دعاش برآورده شد.

 خلاصه شمال که بودیم الیسا خیلی خیلی کیف کرد رفت دریا آب بازی و بعدش هم تله کابین . قبلا دریا رفته بود ولی در دریا آب بازی نمیکرد ولی این دفعه حسابی بازی کرد . عصری هم که داشتیم برمیگشتیم هی میگفت بریم تله کابین .  برای الیسا این روزا خیلی جالب و هیجان برانگیزه . چون بعد از رفتن به مهد اونم در غربت و تنهایی اونجا ، حالا اومده بین خاله و عمه و دایی و پسر خاله و پسر عمه و مامان جون و آنا و کلی حال میکنه. براش خوشحالم و امیدوارم تا وقتی ایرانیم فارسی اش تقویت بشه و از بودن با فامیل لذت ببره.

پسندها (1)

نظرات (0)