پارک محله
دیروز دخترم رو بردم پارک محله مون ، بعد از مدتها دوست قدیمی اش نیلارو دید اما یادش نبود انگار. ولی در وجود کودکانه اش شور و اشتیاق منتج از پیدا کردن یه دوست فارسی زبان موج میزد . الهی بگردم بچه ام این اواخر همش در صدد فهم زبان نامفهوم کودکان دور و برش بود برای همین خیلی در صدد دوستیابی نبود . خلاصه دیروز روز خوبی براش بود منم شبنم (مامان نیلا) و جیران همسایه و دوستای قدیمی ام رو دیدم . وقتی برگشتیم مجبور شدم الی رو در حموم بشورم چون توی پارک دوتا بچه آبله مرغون گرفته بودن و من میترسیدم الی هم از اونا بگیره .
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی